آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

14 ماهگیت مبارک عشقم

نازنین خوشگلم سلام  الان که دارم برات مینویسم تو خواب نازی ...خواب بعد از ظهر  ، و من دارم از فرصت استفاده میکنم ...کوچولوی قشنگم پایان ماه چهاردهم زندگیت و ورودت به ١٥ ماهگی مبارک باشه به سلامتی .عزیزدلم این روزها مامانی سرش خیلی شلوغ شده و کمتر فرصت میکنه بشینه پای اینترنت و این حرفا ..از یه طرف  خستگی اداره و از یه طرف کار های خونه و شیطونی های شما که هر روز بیشتر میشن حسابی دست وبالم رو بستن .جونم واست بگه که بازم سرما خورده هستی و نمیدونم چرا این سرماخوردگی دست از سرت ور نمیداره ، خدا رو شکر تب نمیکنی ولی خیلی طول میکشه تا سرماخوردگیت خوب شه و به قول مامان ماهان نفسی آب دماغت همیشه به راهه تا میای خوب شی یه هفت...
11 بهمن 1391

هوراااا یه دندون دیگه + مشکلی به نام سریال خرم سلطان + خاطره اولین مصدومیت

سلام مامانم ...عروسکم سه چهار روز پیش نگام به یه دندون جدیدت افتاد که از پایین سمت چپ اون دو تا دندونای کوچولوی خوشگلت دراومده ...پس بی تابیهای هفته پیشت واسه اون بوده .. مبارک باشه فندقم ... دندون  سمت چپیه هم میخواد نیش بزنه انگار ایشالا راحت بیاد بیرون عزیزم ..نمیدونم چیکار کنم که دندونات سیاه نشن قطره آهن رو انتهای زبونت میریزم ولی با اینحال دندونات سیاه میشن وقتی هم میخوام رو دندوناتو تمیز کنم خیلی بدت میآد و از دستم در میری باید بریم پیش یه دندونپزشک کودکان که راهنمایی ازش بگیریم .... جونم واست بگه که داشتم سریال خرم سلطان رو تو تلوزیون ترکیه میدیدم ..  مامانی!  هر هفته چهارشنبه ها ماجرایی داریم با...
28 دی 1391

سیزده ماهگیتم مبارک عشقم

فندق کوچولوی شکلاتی یا شکلات کوچولوی فندقی خودم سلااااااااام        بازم با کلی تاخیر و با کلی ابراز شرمندگی اومدم تا برات بنویسم هر روز تو ذهنم میگذره که بیام و وبت رو آپدیت کنم ولی باور کن اینقدر سرگرم زندگی روزمره شدیم که اومدن به وب شما شده یکی از کارای سخت مامان به هر حال اینقدر دیر به دیر میام که یادم میره تا چه مرحله ای از کارای شما نوشتم ولی فقط اینو بگم که یه خانوم حسابی شدی واسه خودت اینقد بلد شدی دل ببری که نگووو !   خلاصه هر چی بگم کم گفتم ولی سعی میکنم یه سری از چیزا رو بگم   ؛ مامانی این روزا شما علاوه بر کلمات قبلی خیلی حرفا رو که میشنوی تکرار میکنی مثلا تاتی که میگیم تو هم تکرار...
26 دی 1391

زادروز عشق کوچولوی بابا و مامان مبارک

نازنین ترینم کوچولوی خوشگل یکی یدونه مامان و بابا ! اولین   زادروزت مبارک   دختر قشنگومون اینقدر دوستت داریم که حتی اگر دریاها و اقیانوسها و کوهها و جنگلهای دنیا هم کنار هم جمع بشن بازم نمی تونن محبت ما رو به تو که زیباترین بهانه زندگی مایی  نشون بدن . عزیز دل مامان ! به خاطر اسباب کشی و اینکه تا دیروز تو خونمون اینترنت نداشتیم خیلی دیر کردم و بدین ترتیب مراتب ندامت وشرمندگی خود را ابراز می نمایم . ما مخلصیم . .  جونم واست بگه که شما تنبل خوشگل ملوس خودم دو روز قبل از اسباب کشی به خونه خودمون یعنی ۲۶ آبان ... تاااااااازه شروع کردی چاردست و پا رفتن و الانم گاه ...
11 دی 1391

یازده ماه با عشق

سلام عزیز دلم ...یازده ماهه شدی ... یازده ماهه که با تو زنده ایم و با عشقت زندگی میکنیم یازده ماهه که زندگیمون یه رنگ دیگه به خودش گرفته یازده ماهه که من مادر شدم ..مادر تو ...خودمم به سختی باورم میشه که این کلمه یعنی (مادر) در مورد من صدق می کنه و میتونم از عهده مسئولیت این کلمه واااقعا بزرگ بر بیام یا نه  آخه مادر بودن سخته و البته باشکوه ... یازده ماهه که عشق تو به زندگی من و بابات یه معنای دیگه ای داده ... خدایا ازت ممنونیم هزاران هزار بار به درگاهت شکر میکنیم که ما رو لایق دونستی و چنین گل زیبایی رو به دست ما سپردی ....و بدین ترتیب حالا این کوچولوی دوست داشتنیمون یازده ماهه شد ... عزیزترینم ! ...
17 آبان 1391

بالاخره ...

سلام عشق زندگیم مامانی بالاخره آپارتمان خریدیم هم ما راحت شدیم از گشتن و پرسه زدن تو خیابونا و از همه مهمتر شما راحت شدی از دست ما ایشالا تا قبل از تولد یکسالگیت میریم خونه خودمون ایشالا خدایا شکرت
9 آبان 1391

دندون های جدید مبارک عشقم

سلام عروسکم اومدم بگم که  91/8/1  دو تا دندون بالایی ات هم رویت شد . مبارک باشه ... به سلامتی راستی دیروز هم 91/8/2 موفق شدی دو تا مکعب رو بذاری رو هم آفرین عزیز دلم روی جعبه مکعب ها نوشته بچه تو یه سالگی این کار رو میکنه بازم بهت آفرین میگم ولی یه کاریت خیلی نگرانم میکنه ، وقتی می خوای یه کاری رو انجام بدی و نمی تونی مثلا همین چیدن مکعب ها یا وقتی می خوای یه تیکه از اسباب بازی رو بذاری سرجاش و نمیتونی، خیلی زود عصبانی و کلافه میشی و همه چی رو پرت می کنی و این منو ناراحت میکنه ...عزیز دلم یه کم صبورتر باش یه کم مقاومت کن چرا اینقد زود کلافه میشی آخه مامانم. و اینکه هنوز آپارتمان نخریدیم واای خیلی خسته شده ایم خدایا خوهش میکنم...
3 آبان 1391

کوچولوی شیرین ادا

سلام گل خوشگل مامان و بابا  این روزها اینقدر سرمون شلوغه و فکرمون درگیره که نگو ... می خوایم یه آپارتمان بخریم ولی موفق نمیشیم شما که عاشق ددر و ماشین بودی از بس با خودمون گردوندیمت این بنگاه و اون بنگاه که از ماشین بدت اومده و سوارش که میشیم جیغ میزنی ،نفس مامان ! دعا کن از خدا بخواه تا بیشتر از این گرون نشده یکی پیدا کنیم و بخریم حالا از اینا بگذریم چن روزیه که وقتی میخوام از مهد کودک ورت دارم از حنانه (مربی ات) جدا نمیشی و بعدش که به زور اومدی بغلم دنبال حنانه گریه میکنی تازه تو مهد کودک هم بغل هیشکی به غیر از ایشون نمیری ... خانم محترم ! ما به شما گفتیم که به مربی مهدت عادت کنی خوشحال میشیم ولی نگفتیم که دیگه بچسب به...
1 آبان 1391

دهمین ماه زندگی گل زیبای زندگی ما

سلام عشقمون ...دارو ندارمون ... زندگیمون ..پایان ماه دهم زندگی و آغاز ماه یازدهم زندگی قشنگت مبارکت باشه .باورم نمیشه دو ماه دیگه یه ساله میشی کوکولوی خوشگلم. ماشالا ماشالا هر روز شیطونتر و سرحالتر از روز قبل خدایا شکرت ..این روزها یه کوچولو سرماخوردی و آبریزش بینی داری و دکتر برات دیفن هیدارمین و  کوتریموکسازول تجویز کرده ایشالا هر چه زودتر خوب خوب شی. حدودا یه هفته پیش هم یه کم بد غذا شده بودی و من داشتم سکته میکردم ولی خدا رو شکر خود به خود خوب شدی علتشم نفهمیدیم چی بود اون موقع هنوز سرما هم نخورده بودی  خلاصه بهت بگم که دختر بلایی شدی به همه چی میخوای دست بزنی همه چی رو میخوای امتحان کنی و اگه نذاریم کلی  گریه الکی از خ...
13 مهر 1391