آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

بیست و هشت هفته انتظار واسه اومدن یه فرشته کوچولو

سلام به گل قشنگ خودم .این هفته  28 اُمین هفته زندگی شماست و من خدا رو شکر می کنم که همچین هدیه قشنگ و با ارزشی رو به من ارزانی کرده  . بازم هنوز سرم خیلی شلوغه و خیلی وقت کم می آرم .این روزا حسابی شیکم مامانی رو قلمبه کردی و حسسسسابی هم واسه خودت تکون های شدید می خوری و منم کیف می کنم . این هفته اصلا هفته خوبی واسم نبود عزیزم فکر کنم به خاطر اینه که سرم تو اداره خیلی خیلی شلوغ شده و اعصابم شدیدا ضعیف .به خاطر همینم شدیدا بد خلق شدم   و به خاطر هیچ و پوچ همش حرص می خورم ..امیدوارم منو ببخشی دختر قشنگم ، آیلین کوچولوی من .من منتظرم که بغلت کنم و ببوسمت مثل یه مامان خانم واقعی که بچشو می بوسه . ...
23 شهريور 1390

هفته 27

سلام سلام ، عزیز دل مامانی این هفته مامانی رو کلی خوشحال کردی ، سونوگرافی که رفتم (شنبه ) دکتر سونوگرافی گفت که رشد عزیز دل من خیلی عالیه و حتی یکی دو هفته از سن خودش بیشتر نشون میده الهی دورت بگردم مامانی ..همینجوری ادامه بده و دختر خوبی باش راستی الان آخرای هفته 27 هستی . مامان عجله داره باید بره گل خوشگل من . میبوسمت بای بای
16 شهريور 1390

هفته 26ام زندگی جنینی دختر من

سلام دختر کوچولوی من ! این هفته یه کم سرم شلوغ بود و قت نکردم بیام و برات چیزی بنویسم. هفته پیش رفتم پیش خانم دکتر و جواب آزمایش دیابت و ... رو بردم پیشش .همه چی خوب بود ولی وقتی رفتم رو وزنه دکتر بهم گفت : نه به ماه پیش ونه به این ماه ! وزنت اصلا زیاد نشده و باید وزن اضافه می کردی. منم یه کم نگران و ناراحت شدم و همچنین خانم دکتر راست می گفت که چه جوریه که ماه قبل 6 کیلو اضافه شده بودم که دکتر گفت وحشتناکه ولی این ماه حتی یه گرم هم اضافه نشده بودم بهر حال تصمیم گرفتم رِژیمی رو که ماه پیش از ترس چاقی مفرط از دکتر تغذیه گرفته بودم بذارم کنار البته این رژیم هیچ چیز خاصی نداشت و فقط برنج و نون و شیرینیجات توش محدود شده بود ... به هر حال بیخیال ر...
11 شهريور 1390

دختر کوچولوی من

سلام دختر کوچولوی من  که این روزا همش در حال وول خوردنی الهی من قربونت برم .عزیز دل مامان شما الان داخل 25 هفته ای  واینجوری میگن که حدو 34 سانتی متر قدته و 680 گرم وزن داری ...حسابی واسه خوت خانومی شدی ها ا ا ا پس من کی می تونم واقعنکی ماچت کنم . راستی هفته پیش چهارشنبه  تولد بابایی جونتون بود  ولی چون اونروز خونه نبود فرداش من از طرف شما  و خودم براشون یه کادوی کوچولو و یه کیک شکلاتی خریدم آخه خیلی خیلی هوس شکلات کرده بودم واسه افطاری هم که خونه خاله بودیم کیکمون رو هم بردیم و همونجا میل کردیم از همه بیشتر خودم کیف کردم چون عاشق شکلاتم دیگه اینکه برات پستونک و شیشه شیر چند تا دیگه لباس خریدیم چقدررررررررر کیف ...
2 شهريور 1390

آیلین 24 هفته ای و ماجراهای مامان باباش

سلام عزیزم ، دختر خوشگل من ! خوبی مامانی ؟ راستی چند روز پیش برات یه دست لباس خوشگل خریدیم ..لباساتم مثل خودت نازن ، وقتی  دلم برات تنگ میشه لباساتو میارم نگاه می کنم ... دیگه خیلی صبرم کم شده ، این سه چهار ماه رو نی دونم چه جوری تحمل کنم  ،از سنگینی بدنم خسته شدم ، دلم می خواد هر چه زودتر بیای بپری تو بغلم ، راستی پریشب با بابایی شربت آلبالو درست کردیم ، البته این آلبالوها جریان داشت قضیه اینه که بابایی شما اونا رو بدون هماهنگی با بنده به عنوان زن خونه (چونکه تو خونمون کلی مربای آلبالو داشتیم، تازه مصرفمون هم خیلی کمه) به عمو محمد شما که داشته واسه خودشون  میخریده ، سفارش میده و از قضا ... رفتن ما به خونه عمو محمد اینا یه هف...
25 مرداد 1390

خوشگل ترین صورت دنیا

سلام به روی ماهت کوچولوی من ! مامانی و بابایی نتونستن صبر کنن و بالاخره چهارشنبه 8 تیر رفتن سونوگرافی و آقای دکتر قبل از همه چیز گفت الان یه کم زود اومدین و من با اطمینان جنسیت نی نی رو  نمی تونم بگم  ، بعد دنبال شما گشت و تصویر صورت قشنگت رو صفحه مانیتور پیدا شد ..وااای خیلی واضح بود ...انقدر که خود آقای دکتر هم کلی ذوق کرد کله گرد بامزت، چشمات که هنوز بسته بودند ، پیشونی قشنگت (که باباییتون سریع تشخیص دادند شبیه پیشونی منه (یعنی مامانی) ، دماغ کوچولو و خوشگلت و لبای بسته مثل غنچه که به طرف بیرون برجسته بودن و آدم دلش می خواست همون لحظه ماچشون کنه ، این صورتی که من تو صفحه مانیتور سونوگرافی دیدم قشنگترین صورتی بود که تا حالا دیده ...
19 مرداد 1390

سلام به دختر کوچولوی بیست و سه هفته ای خودم

سلام دختر قشنگم ، دختر کوچولوی من چقدر این روزا شیطون شدی ، دائم در حال جنب وجوشی ، پریروز یه ذره آروم شده بودی که شیطنت مامانت گل کرد ، برات توی موبایل آهنگ گذاشتم و گرفتم کنار شیکم تو هم که تا صدای اهنگ بلند شد شروع کردی به تکون خوردن و نمیدونم لگد زدن و ودست وپا زدن ، اصلا وقتی تکون مکون می خوری ها ! دوست دارم همون لحظه بیرون باشی و هزار تا ماچت کنم وااااااااااااااااااااااای دوستت دارم نی نی ، الان تو هفته بیست و سه هستی ، ما بیشتر از نصف راه رو اومدیم و من روز بروز بزرگ شدنتو حس می کنم چون لباسام این هفته اندازم هستن، هفته بعد .... دیگه اندازم نیستن   عزیز دل مامان ، من دیگه باید برم کار دارم ...بوس بوس ...
17 مرداد 1390

هفته بیست و دوم آیلین قیزیم (دخترم آیلین )

سلام عزیزم ، دختر خوشگلم ، آیلین مامان و بابا ! بله ما اسم آیلین رو برای شما انتخاب کردیم ، راستش ما از اولش این اسم رو خیلی دوست داشتیم ولی حالا که تبریز ساکن شدیم می بینیم پر از آیلینه و به خاطر همین یه کم دودل شدیم تا اینکه دیروز از یه تعداد قابل توجهی  دوستان و آشنایان  مختلف نظر سنجی کردیم با اس ام اس و یا شفاهی ، ما بهشون گفتیم که کمک کنند از بین اسمهای آیلین و یاسمن یکی رو انتخاب کنیم ، نتیجه این بود که 99/9 درصد به آیلین رای دادند ما هم که خودمون خیلی این اسم رو دوست داشتیم تصمیم آخرمونو گرفتیم و اسم شما رو گذاشتیم آیلین ؛ مبارکت باشه دخترم ، حالا من همش دوست دارم که تو رو با اسم قشنگت صدا بزنم آیلین من ، راستی معنی اس...
11 مرداد 1390

من یه دختر کوچولو تو دلم دارم

سلام دخترم ، سلام عزیزم ، بالاخره ما مطمئن شدیم که تو یه دختر کوچولوی ناز بامزه هستی که نشستی تو دل مامانی تا یه روز که موقعش بشه مثل یه فرشته خوشگل بیای تو بغل مامان و بابا ، عزیز دلم ، ناز کوچولوی من ، چهارشنبه رفتیم سونوگرافی و هم کلی خیالمون راحت شد و هم جنسیتتو قطعی بهموون گفتن  ، آقای دکتر می گفت که ماشالا پرجنب وجوشی و اجازه نمی دادی که ببیندت بعد به ما همه اعضا بدن قشنگتو نشون داد و ما کلی کیف کردیم تازشم آقای دکتر گفت رشدت هم عالی بوده و همه چی نرمال وخوبه ، خدا رو شکر می کنم که تو رو به من داده و خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که سالم و سرحالی ...راستی حالا دیگه وقتشه باید همین روزا بریم دنبال خرید وسایل واسه شما وای ی ی ی چقدر...
8 مرداد 1390