آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

سلام به دختر کوچولوی بیست و سه هفته ای خودم

سلام دختر قشنگم ، دختر کوچولوی من چقدر این روزا شیطون شدی ، دائم در حال جنب وجوشی ، پریروز یه ذره آروم شده بودی که شیطنت مامانت گل کرد ، برات توی موبایل آهنگ گذاشتم و گرفتم کنار شیکم تو هم که تا صدای اهنگ بلند شد شروع کردی به تکون خوردن و نمیدونم لگد زدن و ودست وپا زدن ، اصلا وقتی تکون مکون می خوری ها ! دوست دارم همون لحظه بیرون باشی و هزار تا ماچت کنم وااااااااااااااااااااااای دوستت دارم نی نی ، الان تو هفته بیست و سه هستی ، ما بیشتر از نصف راه رو اومدیم و من روز بروز بزرگ شدنتو حس می کنم چون لباسام این هفته اندازم هستن، هفته بعد .... دیگه اندازم نیستن   عزیز دل مامان ، من دیگه باید برم کار دارم ...بوس بوس ...
17 مرداد 1390

هفته بیست و دوم آیلین قیزیم (دخترم آیلین )

سلام عزیزم ، دختر خوشگلم ، آیلین مامان و بابا ! بله ما اسم آیلین رو برای شما انتخاب کردیم ، راستش ما از اولش این اسم رو خیلی دوست داشتیم ولی حالا که تبریز ساکن شدیم می بینیم پر از آیلینه و به خاطر همین یه کم دودل شدیم تا اینکه دیروز از یه تعداد قابل توجهی  دوستان و آشنایان  مختلف نظر سنجی کردیم با اس ام اس و یا شفاهی ، ما بهشون گفتیم که کمک کنند از بین اسمهای آیلین و یاسمن یکی رو انتخاب کنیم ، نتیجه این بود که 99/9 درصد به آیلین رای دادند ما هم که خودمون خیلی این اسم رو دوست داشتیم تصمیم آخرمونو گرفتیم و اسم شما رو گذاشتیم آیلین ؛ مبارکت باشه دخترم ، حالا من همش دوست دارم که تو رو با اسم قشنگت صدا بزنم آیلین من ، راستی معنی اس...
11 مرداد 1390

من یه دختر کوچولو تو دلم دارم

سلام دخترم ، سلام عزیزم ، بالاخره ما مطمئن شدیم که تو یه دختر کوچولوی ناز بامزه هستی که نشستی تو دل مامانی تا یه روز که موقعش بشه مثل یه فرشته خوشگل بیای تو بغل مامان و بابا ، عزیز دلم ، ناز کوچولوی من ، چهارشنبه رفتیم سونوگرافی و هم کلی خیالمون راحت شد و هم جنسیتتو قطعی بهموون گفتن  ، آقای دکتر می گفت که ماشالا پرجنب وجوشی و اجازه نمی دادی که ببیندت بعد به ما همه اعضا بدن قشنگتو نشون داد و ما کلی کیف کردیم تازشم آقای دکتر گفت رشدت هم عالی بوده و همه چی نرمال وخوبه ، خدا رو شکر می کنم که تو رو به من داده و خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که سالم و سرحالی ...راستی حالا دیگه وقتشه باید همین روزا بریم دنبال خرید وسایل واسه شما وای ی ی ی چقدر...
8 مرداد 1390

سلام عزیز جونم

گل ناز من سلام خوبی مامانی ؟ صبحت بخیر قشنگم ، مامانی بعدا که بدنیا بیایی  و بزرگ شی بهت می گم مامانی این روزها از دستت یه کوچولو دلگیره ، آخه می دونی من همه جا توی کتاب  واینترنت میخونم که دیگه از هفته بیستم و بیست و یک حرکات نی نی کاملا مشخصه ولی من به غیر از دو سه بار تا حالا زیاد حس نکردم که تو داری حرکت می کنی ، دیروز مامان جون وخالهء جنابعالی خونه ما بودن محیا دختر خاله شما که یه سالشه کلی شیرین شده و اداهای شیرینی از خودش در وَ کنه خلاصه عصر ی اونا رفتن و بابایی هم که رفت هم اونا رو برسونه و هم بیرون کار داشت و من و شما تنها شدیم منم که یهو دلم گرفت و همش  هم به این فکر می کردم که چرا من تکونای نی نی مو زیاد حس نمی کنم&...
1 مرداد 1390

نفهمیدم کی هفته 20 گذشت

سلام نازی نازی مامان و بابا این هفته سر مامان و بابا شلوغ بود دو تا از خاله ها (دوستای دوران دانشگاه مامانی) از تهران اومده بودن تبریز ، اینقدر با اونا سرمون گرم شد و بهمون خوش گذشت که اصلا گذر هفته بیستم رو متوجه نشدم ... عزیز جون مامانی این هفته مامانی با مهموناش تو رو برد کندوان و قلعه بابک ، هر کسی راجع به رفتن به قلعه بابک می شنید چشماش گرد می شد و تعجب می کرد که من چه جوری با یه نی نی تونستم تا اونجا برم ولی من و بابایی آروم آروم و با استراحت و احتیاط جلو می رفتیم خلاصه هفته خوبی با خاله ها داشتیم وحسابی بهمون خوش گذشت خلاصه به قول خاله آزاده و خاله نسا فکر کنم شما همین که به دنیا بیای کوهنورد بشی   ولی بابایی وسطای راه دیگه ترسید...
29 تير 1390

هفته 19

سلام عسل مامان ،خوبی عشق من ؟دیروز یه کم کارای خونه رو انجام دادم وخسته شدم   و  یه کوچولو کمردرد گرفتم ببخشید مامانی فکر کنم تو رو هم خسته کردم معذرت می خوام ولی نمی تونستم تحمل کنم بابایی هم که سر کار بود ... خلاصه ... از اینا بگذریم  هفته 19 هم داره آروم آروم تموم میشه و شما هم که همینجور داری بزگتر میشی و شیکم مامانی رو بزرگتر می کنی ، من خیلی خوشحالم که تو رو دارم ، خیلی حس قشنگی دارم وقتی به این فکر می کنم که من یه بچه ناز  تو راه دارم ... خوشگل مامان و بابا ! یکی دو هفته دیگه ما میریم سونوگرافی و دیگه مطمئن میشیم که دختری یا نه بعد یه دونه اسم خوشگل برات انتخاب می کنیم ، بعد بقیه چیزا، عزیز مامانی من دیگه باید برم ...
22 تير 1390

هفته هیجدهم هم که داره تموم میشه

سلام نانازی مامان ! فقط دو روز مونده که هفته 18 تموم بشه چند روزه که برات آهنگ می ذارم و فکر کنم همونجوری که مامان از موسیقی لذت میبره تو هم ازش خوشت می آد ، بعضی وقتا (وقتی خیلی دقت        می کنم) یه تکونایی رو احساس می کنم ... خیلی خیلی خفیف . ولی دوست دارم واضحتر باشه الان دو سه هفته است که منتظرم ولی خوب ، همه میگن در بارداری اول حرکات کوچولو خیلی دیر حس میشه ، اشکال نداره صبر می کنیم هنوز راه درازی در پیش داریم خوب عزیز خوشگلم کاری نداری مامان باید بره ، باشه ؟ فدات شم ...
15 تير 1390