آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

سلام عزیز جونم

1390/5/1 9:57
نویسنده : فاطمه
387 بازدید
اشتراک گذاری

گل ناز من سلام خوبی مامانی ؟ صبحت بخیر قشنگم ، مامانی بعدا که بدنیا بیایی  و بزرگ شی بهت می گم مامانی این روزها از دستت یه کوچولو دلگیره ، آخه می دونی من همه جا توی کتاب  واینترنت میخونم که دیگه از هفته بیستم و بیست و یک حرکات نی نی کاملا مشخصه ولی من به غیر از دو سه بار تا حالا زیاد حس نکردم که تو داری حرکت می کنی ، دیروز مامان جون وخالهء جنابعالی خونه ما بودن محیا دختر خاله شما که یه سالشه کلی شیرین شده و اداهای شیرینی از خودش در وَ کنه خلاصه عصر ی اونا رفتن و بابایی هم که رفت هم اونا رو برسونه و هم بیرون کار داشت و من و شما تنها شدیم منم که یهو دلم گرفت و همش  هم به این فکر می کردم که چرا من تکونای نی نی مو زیاد حس نمی کنم  و همه اینا باعث شد که وقتی بابایی اومد انگار دنبال بهونه باشم یهو اشکام ریخت وکلی گریه کردم ، ببخشید نی نی جون می دونم که نباید این اتفاق می افتاد ولی دلم خیلی گرفته بود خلاصه دیگه از کجاش بگم سرمو گذاشتم رو سینه بابایی مهربون و یه دل سیر گریه کردم ، بیچاره بابایی هم اولش شوکه شد و فکر کرد که من از دست اون ناراحتم یا مثلا اتفاق بدی افتاده  ولی من بعد از اینکه سبک شدم و لباس بابایی خیس اشک شده بود بهش توضیح دادم که فقط دلم گرفته و از طرفی هم نگران نی نی ام  و همه این چیزا باهم قاطی شده و ... بعد با کمک بابایی که خدای  مهربون اونو واسه من و شما سالم و سلامت وخوشحال نگه داره کلی آروم شدم و بهم یاد آوری کرد که یکی دو روز دیگه وقت سونو داریم  ودیگه خیالمون راحت میشه ، امروز اولین روز هفته 21 هستش و امیدوارم این هفته خوشحالم کنی نی نی ، خوب من دیگه باید برم مامانی ، کاری نداری خوشگلم ؟ بابای بای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)