آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

نفهمیدم کی هفته 20 گذشت

1390/4/29 12:57
نویسنده : فاطمه
433 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازی نازی مامان و بابا این هفته سر مامان و بابا شلوغ بود دو تا از خاله ها (دوستای دوران دانشگاه مامانی) از تهران اومده بودن تبریز ، اینقدر با اونا سرمون گرم شد و بهمون خوش گذشت که اصلا گذر هفته بیستم رو متوجه نشدم ... عزیز جون مامانی این هفته مامانی با مهموناش تو رو برد کندوان و قلعه بابک ، هر کسی راجع به رفتن به قلعه بابک می شنید چشماش گرد می شد و تعجب می کرد که من چه جوری با یه نی نی تونستم تا اونجا برم ولی من و بابایی آروم آروم و با استراحت و احتیاط جلو می رفتیم خلاصه هفته خوبی با خاله ها داشتیم وحسابی بهمون خوش گذشت خلاصه به قول خاله آزاده و خاله نسا فکر کنم شما همین که به دنیا بیای کوهنورد بشیزبان  ولی بابایی وسطای راه دیگه ترسیده بود و همش می گفت کاش نمی اومدیم ... دیگه جونم برات بگه پریروز که روز آخری بود که خاله ها پیشمون بودن ناهار رفتیم یه رستوران سنتی واسه کباب بناب که خیلی هم چسبید خوشمزه و  من که پاهامو دراز کرده بودم اونجا برای اولین بارخیلی واضح حرکت تو رو حس کردم و خیالم هم راحت شد که کوهنوردی های مامان کار دستش نداده .. راستی من وبابایی تصمیم گرفتیم وقتی مطمئن شدیم که یه گل دختری یکی از این دو تا اسم رو برات بذاریم          ١- آیلین ٢- یاسمن ... حالا ببینیم که چی میشه دیگه ... خوب دیگه گلم مامانی باید بره کاری نداری ...بای بایماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان خانوم
29 تیر 90 13:00
سلام وبلاگتون خیلی قشنگه منم از تبریزم خوشحال میشم لینکم کنی پسمل من مهر به دنیا میاد
هدي جون
29 تیر 90 14:04
سلام حالتون خوبه ؟؟؟ ميخواستم اگه ميشه به من راي بدين كد من : 128