آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

عکسهای نه ماهگی دختری

1391/6/30 3:26
نویسنده : فاطمه
822 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنین من سلام قلبم الان که دارم برات مینویسم دیروقته و شما تو خواب نازی این روزها مامانی خیلی خیلی سرش شلوغه . اینقد تو اداره کارام زیاد شده که هیچ انرژی برام نمیمونه تو خونه هم که باید دربست در اختیار شما باشم باز روزهایی که بابایی هست کارمون آسونتره وگرنه هیچ کاری نمیذاری بکنم . جونم واست بگه یه  یه هفته ای میشه که عکساتو از آتلیه گرفتیم ولی متاسفانه وقت نکردم بیام بذارم تو وبت امشب نشستم که عکساتو بذارم (فردا اداره تعطیله و میتونم تا لنگه ظهر بخوابم... آخ جون ) ولی قبل از عکسا احوالات این روزهات رو بگم :

- همچنان شدیدا بابایی هستی

- چون تو نه ماهگی خیلی افت وزن داشتی قرار شده بود دو هفته بعدش دوباره ببریمت واسه کنترل که بردیمت و خدارو شکر که رو سفیدمون کردیهورا وزنت توی دو هفته ۲۵۰ گرم بیشتر شده بود..و فکر کنم که از اون موقع به این بیشتر هم شده چون قشنگ بغلت که میکنم حس میکنم سنگینتر شدی خدایا شکرت و البته گوش شیطون کر.

- هیچ علاقه ای به سینه خیز رفتن از خودت نشون نمیدی ولی تو همون حالت نشسته سعی میکنی آروم آروم یه حرکتایی از خودت نشون بدی ( تنبل قلمبه من بغل )

- امروز (۲۹ شهریور ۹۰ ) تازه از مهد اومده بودی و من داشتم بهت شیر میدادم و تو همون حالت جوراباتو درآوردم که یه چند دقیقه بعد شما برگشتی یکی از جوراباتو ورداشتی و سعی میکردی بذاری روی پات چقد ذوق کردم وقتی این صحنه رو دیدم وقتی دیدم که دخملم میدونه که مورد استفاده جوراب چیه قلب 

- همیشه دوست داری حلقه های هرم هوش رو در بیاری و پرت کنی این ور اون ور ولی از پریروز متوجه شدم که سعی میکنی حلقه ها رو بندازی رو هرم ..آفرین تشویق بهت آفرینهای بلند میگم و تو هم در حالی که داری بلند بلند آواز میخونی سرت رو مثل حالت آفرین گفتن من تکون میدی .

- آهان ! یه خبر دیگه که منو از همه بیشتر خوشحالم کرده . به حنانه (مربی مهدت ) شدیدا عادت کردی اینقد باهاش اخت شدی که پریروز یه لحظه دستامو باز کردم که ازش بگیرمت وبیاییم خونه و شما برگشتی پریدی تو بغل حنانه ولی چند ثانیه بعد اومدی بغلم البته با کلی لبخند و آواز که از تو بغل من نثار حنانه میکردی نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت از یه طرف خیلی خیلی خوشحالم چون میدونم که اونجا یکیو داری که باهاش احساس آرامش کنی از یه طرف ناراحت شدم و یه کم حس حسودیم تحریک شد میپرسی حسودی ؟ منم میگم آره ولی نمیدونم چرا .... چون عاشقم و از عاشق دلیل هیچ دیوانگی رو نباید پرسید ... میدونی یه لحظه حس کردم منی که برات میمیرم منی که تمام زندگیم تویی به حاشیه رفتم ...ولش کن

- در مورد غذا خوردن اصلا اذیتم نمی کنی الهی من دورت تو بگردم آفرین دختر نازنینم  تشویق بیشتر از نود درصد غذاهایی رو که مامانی برات با عشق درست میکنه میخوری .

حالا عکسای نه ماهگیت که تو آتلیه گرفتیم (فعلا که آقای عکاس عکساتو به صورت فایل بهمون نداده نمیدونم چرا اینقد ناز میکنه مگه چیه مثلا ..همه عکاسا عکسا رو روی سی دی هم میدن ... ) خلاصه مجبور شدم فعلا با دوربین از عکسات عکس بگیرم وبریزم تو کامپیوتر ..البته عکسات هم بد نشده در هر حال من و باباییت آدمای کم توقع و آسون گیری هستیم و در مورد این ویژگی خیلی تفاهم داریم باهم دیگه نیشخند :

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ساینا
30 شهریور 91 7:56
وای چه عکسای قشنگی. ماشاله بهت عزیزم. عکاسه کلا کیف کرده این عکسا رو گرفته. آخه دخملی به این خوشگلی کی دیده؟ ماشاله هزار ماشاله
خدا رو شکر که وزنت اضافه شد عزیزم. باور کن فاطمه جون منم نگرانش شده بودم.
اون حسودی رو نگو که منم درک می کنم البته مورد مقابل حسودی ما باباییه
آفرین به دخملی باهوش و زرنگ


ممنون دوست عزیزم و خیلی ازت متشکرم که به فکر دخملی ما بودی آره دوستم ما خودمونم خیلی ناراحت بودیم و در مورد حسودی طرف مقابل من بابایی هم هست ولی تو این یه مورد چاره ای جز تسلیم ندارم چون یکی دو روز در میون باباییشو میبینه وبه خاطر همین گرایشش به باباییش خیلی خیلی زیاده اصلا وقتی میبینتش از خوشحالی نزدیکه غش کنه
شقایق(مامان محمد ارشان)
30 شهریور 91 12:11
وای چه عکسای خوشلی خاله... ایشالا عکسای عروسیتو بذاری گلم...


خیلی خیلی ممنونم خاله مهربون
مامان انیسا
30 شهریور 91 14:08
ماشالا چه عکسای نانازی

مرسی مچکرییییم
بابای ارشیا
31 شهریور 91 0:03
ماشالله به این خوشمل ناز
تو رو خدا براش دعاهای شش قفل و هفت هیکل رو بگیرید تا 5 سالگی باهش باشن
خداوند براتون مایه دلخوشی و عزت و برکتش کنه


ممنون از شما


سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
1 مهر 91 10:42
وای چه عکسای قشنگی. از دیدنشون سیر نمیشم.


مرسی خاله جونم میبوسمتون
مامان آیدین
1 مهر 91 17:12
ماشالا هزار ماشالا چه خانوم شده این عروسک خیلی خیلی جیگر شده عزیزمبوووووس هوارتااااااااا


خاله عزیزم ممنون دوستمو ببوسین
شقایق(مامان محمد ارشان)
4 مهر 91 17:34
سلام خاله جونی بالاخره این مامان تنبل عکس سیسمونی پسری رو گذاشت تو وبلاگ
مامان ترنم کوچولو
7 مهر 91 11:26
چه کارای قشنگی یاد گرفتی
به به چه عکسای نازی چه دخمل ملوسی


خاله جونم مرسی ترنم جونو ببوسین
مامان آتین
1 آبان 91 8:56
به به چه عکسای نــــــــــــــاززززی

از طرف من روی ماهشو ببوس گلم


قربون شما
سیما
8 آبان 91 1:40
سلام اینو بخونید: البته من ننوشتما یکی برام فرستاده ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید. خوب وقتی دیدیش یادت نره به ما بگی موفق شدی منتظرما......