مگه واقعا دخملم شبیه پسره ؟
سلام نور چشمم سلام دختر یکی یه دونه من عزیز مامان ؛ امروز با همدیگه رفتیم بیرون کالسکه نبردیم و شما رو تو بغلم بردم آخه تو پاساژ ماساژ با کالسکه نمیشه رفت یا اینکه حتما باید یه نفردیگه باشه که کمک کنه دنبال یه کلاه تابستونی خوشگل برات میگشتم که مورد پسند واقع نشد و دست خالی برگشتیم ولی واقعا از کت وکول افتادم همه استخونام درد گرفته بود شما هم که واسه خودت آروم آروم آواز می خوندی و گاهی هم برمیگشتی با یه لبخند شیرین و با دقت منو نگاه میکردی الهی که مامانی فدای اون خنده هات بشه
عزیز دلم نمیدونم چرا هر کی شما رو میبینه اولش فکر می کنه پسری منم کفرم در میآد نه اینکه نی نی پسر بد باشه ها (یه موقع به نی نی های پسرمون و ماماناشون بر نخوره ) ولی حالا که تو دخملی باید شبیه دخملا باشی دیگه ! بد میگم ؟! از وقتی که هوا خوب شده وبیرون زیاد میریم یا داخل فروشگاه و اینجور جاها آدمایی که بهشون برمیخوریم اولش با دیدنت کلی ابراز احساسات می کنن و باهات حرف میزنن و ... تا اینجا دستشون درد نکنه همشون لطف دارن ولی یهو که به لباست توجه میکنن یا گوشوارتو میبینن اینجوری میشن و با تعجب فراوان میگن :آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ مگه دختره ههههههه ؟؟ و من اینجوری میشم با یه لبخند مصنوعی میگم بله بله دختره .... خلاصه اوضاعی داریم ... امیدوارم هرچه زودتر موهات زیاد شن وبلند تر بشن که دیگه شبیه پسرا نباشی باباییت که میگه علتش همین موهاته وهیکل نسبتا درشتت که اینجوری میشه .. چی بگم والا منکه اصلا شما رو شبیه پسرا نمیبینم .
آخه خداییش این شبیه پسرااااااااااااااااس ؟؟؟؟؟؟
دخمل شیرین مامان تازگیها کاملا استفاده از دستات رو بلد شدی کاملا اسباب بازی یا شیشه شیرت رو با دستات کنترل میکنی و از این دستت به اون یکی دستت میدی وقتی سوار روروکت میکنم یهو میبینم صدایی ازت در نمیآد و انگار وایسادی وقتی میآم ببینم چی شده میبینم بله ... دست دراز کردی و تنها گلی که تو خونمون داریم رو گرفتی و داری برگاشو میکشی یا اینکه محکم یه گوشه رومیزی رو گرفتی و داری میکشی به سمت خودت قبلا فقط وای میسادی و با دقت نگاشون میکردی انگار داشتی نقشه میکشیدی اینم عکسته در حال فضولی
یه چیز دیگه هم اینکه موقع غر زدن یا موقعی که داری صداهای نامفهومی تولید میکنی بعضی وقتا از توی این صدا ها یه چیزی شبیه کلمه تولید میشه نامفهومه ولی مثل کلمه است چند تا حرف رو میچسبونی به هم و میدی بیرون یه چیز جالب دیگه هم که همش یادم میره تو وبلاگت ثبتش کنم اینه که (مخصوصا مواقعی که خوابت میآد و حوصله نداری) وقتی من یا بابایی آهنگ قدیمی و مشهور مرحوم بنان : ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن ...(یا هر آهنگ دیگه ای که ریتمش تو این مایه هاست و غصه داره) رو واست میخونیم بغض میکنی و شدیدا گریه ات درمیآد بابایی عاشق بغض کردن تو هستش آخه خیلی بامزه لب و لو چه ات آویزون میشه ولی من دلم نمیآد و نمیذارم این آهنگو بخونه و سریع ریتم به وضعیت نیناش ناش تبدیل میشه و شما هم میخندی ؛ یه چیزی هم الان یادم اومد . من عاشق آهنگ فیلم تایتانیکم که سلندیون با اون صدای قشنگش خونده و دوران بارداری هم زیاد گوشش میدادم حالا به عنوان لالایی واسه شما خیلی جواب میده با آرامش کامل و سریع به خواب میری اینم چیز جالبی بود که دوس دارم ثبت بشه و به یاد بمونه ولی گل قشنگم یه کوچولو به خاطر اینکه اصلا غلت نمیزنی نگران وناراحتم آخه همه نی نی های همسن شما خیلی وقته که دارن غلت میزنن من نمیخوام الکی نگران بشم و نی نی کوچولوم رو مقایسه کنم ولی دوس داشتم یه کم فرز تر باشی البته وقتی خودم کمکت می کنم میغلتی خیلی هم از این حالت خوشت میآد ولی اینقدر به فشار میافتی و اهن و اوهون می کنی که دلم میسوزه و کمکت میکنم برگردی به پشت بخوابی
آیلین در حال تماشای صفحه facebook باباییش
خووووووووووب شما که خیلی وقته خوابیدی منم برم که بخوابم دیگه الان ساعت داره تقریبا ۲ نصفه شب میشه ... هزار تا ماچ واسه نی نی بانمکم