آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

یه عالمه حرف و عکس که تلنبار شده

1391/2/30 7:31
نویسنده : فاطمه
4,373 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمرم دختر نازنین مامان و بابا میدونی چند وقته می خوام بیام برات بنویسم نمیشه ؟ یا خونه نبودیم یا لپ تاپمون شارژرش خراب بود و یا اینکه حسشو نداشتم تو این مدت که نیومدیم تو وبلاگت عوضش کلی باهم زندگی کردیم این روزا یه کالسکه و یه آیلینه و یه مامانش لبخند اینجاآیلین خانم دارن از بیرون برمیگردن و حسابی هم مواظب خریدهاشون هستن خنده

هر بار هم یه چیزایی از بیرون می خریم مثل لباس تابستونی.. دستمال سر ..سی دی های بِیبی انیشتین ...

 آیلین قشنگ من! هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر عاشقت میشم ما تقریبا بیشتر وقتا با هم تنهاییم (محل کار بابایی یه کوچولو دوره ) وقتی خودم و تو رو میبینم که داریم باهم حرف میزنیم ... بازی میکنیم میخندیم نفس میکشیم احساس خوشبختی بینظیری بهم دست میده راستی روز مادر رو به همه مادرای مهربون و مادر خودم و خودم  و دوستای نی نی وبلاگیمون که موهبت بزرگی چون مادر بودن نصیبمون شده تبریک میگم و می خوام بگم آیلینم بهترین و قشنگترین اتفاق زندگیم تو هستی و ازت ممنونم که این فرصت رو بهم دادی که این احساس  قشنگ رو تجربه کنم .

 از پیامهای دوستای عزیزمون هم تشکر می کنم و معذرتخواهی به خاطر تاخیر

دخترکم واسه چکاپ ۵ ماهگیت و مشورت واسه شروع غذای کمکی رفتیم پیش خانم دکتر فضیله هاشمی و ایشون همونطور که از دوستامون شنیده بودم کلی بهمون مشورت داد اینقدر توضیح داد که من سوالامو نپرسیده جواب گرفتم اولا که بهم گفت که باید از پایان چهار ماهگی غذای کمکی رو برات شروع میکردم و من بهشون گفتم که از طرف مرکز بهداشت خیلی توصیه میکنن که حتما ۶ ماهگی باید تموم بشه و ایشون گفتن که بررسیهای علمی نشون داده بچه هایی که از چهار ماهگی غذای کمکی رو شروع میکنن کمتر دچار حساسیتها ی غذایی میشن و همچنین گفتن چون نی نی جونمون درشته ذخایر آهن بدنش زودتر تموم میشه و نیاز داره که با غذای کمکی اونا رو تامین کنه و کلی توضیحات دیگه راجع به این موضوع دادن وهمچنین گفتن که فرنی چون تپل میکنه بهت ندم ولی حریره بادوم و سوپ رو شروع کنم (البته بنده با اجازه خودم گاهی بهت فرنی هم میدم) خانم دکتر گفتن اصلا نیازی نیست همیشه غذای مخصوص واست درست کنم میتونم قبل از اینکه به غذای خودمون ادویه جات و نمک و فلفل و .... اضافه کنم  بسته به نوع غذا یه مقدار از اون رو واسه شما به صورت پوره در بیارم و به شما بدم که بخوری .البته خانم دکتر تاکید کردن بعد از یه مدت که کاملا به غذا افتادی همه چی رو زیاد له نکنم و اجازه بدم شما از طریق جویدن و گاز زدن غذا و میوه رو بخوری که  به تکامل یافتن حرکات لب و دهان و زبان و در نهایت حرف زدن خیلی کمک می کنه .خانم دکی جون گفت چایی کمرنگ هم بهت بدم بعضی وقتا چون فلوراید داره و چیزایی که به خاطر حساسیت زایی  نباید نی نی بخوره : خربزه . ماهی . گوجه فرنگی .کیوی .آناناس.... اینم نتیجه چکاپ ٥ ماهگی: دور سر ٥/٤٣قد : ۷۰ وزن : ٢٥٠/٩ هزار ماشالا به  این دخمل دونه درشتلبخند 

گل خوشگلم در پنج ماهگی

اولین غذای عشقم

 

 خلاصههههههههه از اون روز به بعدبنده همش فکرم شده که چی درست کنم چی درست نکنم که شما مقوی  وبه موقع غذا بخوری که بعضی وقتا موفق میشم واون روز شاد ِشادم  و بعضی وقتا کل طرحام شکست خورده میشن توسط شما و اون موقع است که من احساس یاس می کنم البته قبول دارم که نباید زیاد سخت گرفت .

 و اما سلیقه های غذایی آیلین خانم : از فرنی زیاد خوشت نمیآد از حریره بادوم اصلا خوشت نمیآد سرلاک گندم و موز و شیر رو با هزار ادا و عشوه وناز و غمزه به زور میدی پایین ولیییییی !!!! ولی  عاشق آب سیب هستی ... عاشق آب مرغ و گوشت و هر چیزی که با اینا درست شده باشه و آب هویج و آش هم دوس داری  و کلا غذای آدم بزرگا رو زیاد دوس داری مثلا یه نمونه : اون روز برنج رو تو آب قورمه سبزی له میکردم وبهت میدادم وشما هنوز قورت نداده چشمت دنبال قورت بعدی بود ماچ

عزیزم عشق مامان ! این روزا یه کم بیقرار شدی خوابت کمتر شده و همش دوس داری یه چیزی رو بکشی به لثه هات ولی هنوز خبری از دندونات نیست البته مثل اینکه میگن هر چی دیرتر دندون درآری بهتره .

آیلینِ مامان عاشق رورکش شده  و وقتی میبینتش تو بغل مامان خودشو کشو قوس میده و پاهاشو با هیجان تکون میده  و اینکه فعلا فقط رو سرامیک به صورت حرفه ای روروک سواری میکنن ایشون به خاطر قلمبه بودنشون رو فرش نمیتونن رورک رو جابجا کنن و اون موقع است که ناراحت میشن از دهنشون حبابهایی  همراه با غر غر و عصبانیت خارج می کنن این حالت موقع هایی که با روروک تو گوشه موشه های خونه یا کنار میز تلوزیون گیر می کنن به ایشون دست میده .

عااااااااااااااااااااااااشقتم و بعضی وقتا واقعا نمیدونم چیکار کنم بس که عشقم فوران میکنه نیشخندشاید روزی هزار بار ماچت میکنم و شما علیرغم اینکه از بوس کردن خوشت نمیآد ولی در مقابل ماچهای مخصوص مامان که روزی هزار بار شما رو در بر میگیره لبخند میزنی و میخندی و خودتو بیشتر تو دلم جا میکنی . در مورد بابایی هم حساسیت به خرج نمیدی ولی امان از اون موقعی که یکی به غیر از مامان و بابا ماچت کنه یا سریع کله رو برمیگردونی یا شدیدا اعتراضت رو ابراز میکنی از بس که از فامیلامون دوریم و شما کم میبینیشون ناراحت و عادت نداری .. تازه یه کار بد هم می کنی اونم اینه که تا مهمون میآد خونمون ویا خونه فامیلامون میریم شروع میکنی داد و بیداد و تا میبرمت یه جای خلوت شروع میکنی خندیدن و بازی کردن ... ای امان از دست تو (البته چون کل هفته پیش رو مهمون مامان بزرگاو عمه ها و خاله و... خلاصه مهمون همه شدیم وشما یه کم به سر وصدا وآدمای دور ورت عادت کردی اخلاقت باهاشون خیلی بهتر شده بود آخه همشون عاشقتن و چقدر خوشحال بودن که وقتی میگیرن بغلشون گریه نمیکنی چشمک)

آیلین و امیر علی (پسردایی) تو بغل مامان جون

آیلین در حال گشت و گذار در باغ مامان جونینا (این علفه رو اصلا نفهمیدم کی کندی فقط یهو دیدم کندیش و میخوای با خوردنش آنالیزش کنی ببینی چیه ؟خنده)

 

راستی چند تا ویژگی ویژه دخمل کوچولو : از همون سه چهار روزگی تا به الان عادت داری روی پا خوابت میبره و برای من خیلی جالبه که تو بغل خوابت نمیگیره و علاوه بر اون از همون کوچولوییت  که یه ذره بودی  اصلا  حالت بغل کردن رو به صورتی  که افقی بشی رو دوس نداری وجیغت  میره هوا .. فقط وقتی داری شیر میخوری اعتراض نمیکنی اونم فکر کنم چون به نفعته چشمک وقتی میخوام تو بغلم نگهت دارم پشتت به سینه منه و من با دستم دور شیکمتو گرفتم تو این حالت اعتراضی نداری و مثل اینکه بنده مبل شخصی شما باشم لم میدی.یه چیز دیگه اینکه شدیدا عادت به پستونک داری یعنی موقع خواب یا گریه اگه پستونکت نباشه واویلاست ویژگی دیگه سرکارخانم اینه که فقط عادت داری طاقباز بخوابی اینقدر به پشت خوابیدی پشت کله ات صاف صاف شده عین رشتیا لبخند بعضی وقتا حتا شده تو خواب عمیق به پهلو خوابوندمت ولی بعد از دو سه دقیقه شما با یه حرکت برگشتی  وبه پشت خوابیدی.از لباس در آوردن و پوشوندن هم مثل نی نی های دیگه اصلا خوشت نمیآد . البته در مورد حموم نظرت عوض شده یعنی قبلا موقع حموم کردن همش غر و گریه بود و لی حالا دیگه چون دخمل بزرگی شدی از حموم کردن لذت میبری و تازه لبخند هم میزنی . اینم چند تا از عکسای سفرمون به سرعین و آستارا (قبلا بدلیل برش بد و بی سلیقه عکسا از آیلین جونم و همه دوستان عذر میخوام)

مسیر اردبیل به آستارا ( گردنه حیران)

                 

آیلین و امیر مهدی (پسردوست بابایی) در سرعین

 

   نگفتم غذای آدم بزرگا رو دوس داره ؟ اینم یه نمونه دیگه : با چنان ولعی و با چنان ملچ ملوچی جوجه می خورد که نگو (البته نه اینکه واقعا بخوره هااا .. بچم فقط طعم و عصاره شو میگرفت ) مرده بودیم از خنده

تو چند روز سفر خیلی دخمل خوبی بودی ها فقط تو آستارا بداخلاق شدی نه گذاشتی از بازار خرید کنیم و نه (به قول بابایی)گذاشتی ببینیم اصلا دریا آب داشت یا نه ؟!! الی من بگردم گناه داری فکر کنم خیلی خسته شده بودی چون بعدش را ه افتادیم به سمت خونه از تو ماشین خوابیدی تااااااا فرداش تا شب تو خونه یعنی از صبح تا شب کلا دو ساعت بیدار نبودی

اینجا هم که همه در حال بخور بخور شما هم که رو یکی از میزای خالی خواب هفت پادشاااااااه

اینم یه عکس متفرقه با عنوان :  وقتی آیلین از صدای موسیقی لذت میبرد  لبخند

 

آیلین در حال تماشای سی دی یک baby einstein      دخمل موقع تماشای این سی دی پلک نمیزنه امیدوارم بعدنا هم اینجوری باشه  .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

آجی مهدیه
28 اردیبهشت 91 10:01
ای جاااااااااااان خدا حفظش کنه برات مامان آیلین
نازی یه دخمل خوشکل و باهوش داری
منم عاشق کالسکه سواریم
خریدم خیلی دوست میدارم
برام جالب بود که خانم دکی اواخر 4 ماهگی رو برای شروع غذای کمکی معرفی کرده آخه منم همیشه فهمیده بودم توی 6 ماهگی باید غذای کودک رو شروع کرد
آیلین آجی کُپ آجی مهدیه شه عـــــاشق آهنگ گوش دادنه


مرسی مهدیه جون البته نظرات خیلی متفاوته ممکنه یه دکتر دیگه کاملا نظرش مخالف ایشون باشه ولی من خودمم با نظر خانم دکی موافقم چون تو بچه های اطرافیانم تجربه اش کردم
ilijoon
28 اردیبهشت 91 10:42
اي جانممممممممممم چقده تو ماهي جيگر مامان جون دخمل ما كه تپل نيست بهش حتما فرني بده ايليا هم بچه بود خيلي تپل تر از آيلين بوده ولي از شير كه افتاد ببينيد چقده لاغر شده


آره بابا خودمم میگم یه ذره شیطونتر بشه و راه بیافته لاغر میشه البته ایلیا جون الان خیلی مناسبه من معتقدم بچه بعد از یکسالگی دیگه خوب نیست زیاد تپل بمونه
ilijoon
28 اردیبهشت 91 10:44
دخمل كه انقده بد اخلاقي نميكنه


پیش میاد دیگه ؛)
ilijoon
28 اردیبهشت 91 10:47
خيلي عكسات قشنگ شدند هميشه به خوشي وتفريح آيلين جون ميشه بپرسم اهل كجاييد


ممنونم مامان ایلیا چشماتون قشنگه. تبریز
مامان بی تاب
28 اردیبهشت 91 12:48
سلام من سمیه ام .مامان بی تاب طاها که الان 26هفته است تو دلمه و باهاش حرف میزنم و بی تاب اومدنشم .اسم کوچولو تو شکمم هم قراره به امید خدا طاها بشه .طاهای من یه وبلاگ داره بنام دردونه ماخوشحالیم میشیم با ما دوست بشید و دوستای خوبی برای هم بشیم .اگه اجازه بدید همدیگه رو لینک کنیم .نیشخند


ایشالا به سلامتی طاها کوچولو رو تو بغلت بگیری حتما لینکتون میکنم و خیلی هم خوشحال میشیم باهاتون دوست بشیم .
مامان آتین
28 اردیبهشت 91 21:08
جونممممممم چه عکسای قشنگییییییییییییی
بسی لذت بردیمممممممممم بوووووووس


سپاس از شما مادر آتین بانو
مامان ساینا
29 اردیبهشت 91 22:18
سلام فاطمه جون. عزیزم خدا آیلین جون رو برات حفظ کنه. ماشاله به قد و وزنش. عزیزم بهتره بهش اصلا غذای سفره ندی. حتی بدون ادویه. چون غذاهای ما معمولا مخلوطه. مثل همون قرمه سبزی که توش اسفناج هم داره و اسفناج هم تا پایان یکسالگی ممنوعه.


رو چشمم .البته ما تو قرمه سبزی اسفناج نمیزنیم ها
مامان آرشیدا قند عسل
30 اردیبهشت 91 2:21
وای خدا جون چه دخمل خوشگلی ، چه نانازی تو عسل ماشاالله


ممنون از شما خاله مهربون
مامان ساینا
30 اردیبهشت 91 9:44
قربونت برم عزیزم منظورم فقط این بود که نی نی ها باید با طعم هر چیزی جداگانه آشنا بشن. چشمت بی بلا خانومی.


اتفاقا من همیشه از اطلاعات شما استفاده می کنم.خیلی هم حرف درستی زدی و منم ازت ممنونم