آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

این روزهای من و تو

1392/4/20 0:48
نویسنده : فاطمه
303 بازدید
اشتراک گذاری

دقیقا ٩ روزه که از شیر گرفتمت ، الهی فدات بشم که اینقد خانومی و مامانی رو اصلا سر می می اذیت نمیکنی روزای اول بیشتر یادت میافتاد و این روزها گاهی که خوابت میاد یادت میافته که می می بخوای و وقتی من بهت می گم می می اه شده خودتم سرتو تکون میدی و می گی : اه  ، بعدشم میری ! سر پستونکتم زیاد اذیت نکردی قربون چشمای خوشگل تو برم من . از وقتی از شیر گرفتمت خواب روزانه ات خیلی کم شده نمیدونم ارتباطی بهم دارن یانه ولی در طول روز خیلی کمتر از قبلنا میخوابی و عوضش شب ساعت ٩/٥ یا ١٠ خواب خوابی ...این خیلی خوبه .عاشق تختت شدی و دوست داری روش بخوابی یا ورجه وورجه کنی و همش با اون حرف زدن بامزت به ما میگی : مال آیلینه هاااا (منظورت تختته) البته قبلا هم میخوابیدی رو تخت خودت منتها چسبیده به تخت ما بود ولی از وقتی بردیمش اتاق خودت احساس مالکیت و رضایت میکنی .

- امروز تو یکی از این شبکه های ماهواره یه دختر خانومی که موهاش بلند بود داشت آهنگ میخوند و همزمان موهاشو می ریخت تو صورتش و خلاصه ادا و اصول و .... شما هم که هر چیزی رو میبینی سریع تقلید !!!!!!!! اون موهای کوچولوتو با دستات هی میاوردی تو صورتت که مثلا مثل اون خانومه بشی ...منم که همینجوری مونده بودم .... دیگه باید خیلی مواظب باشیم چی میبینی ... چی میشنوی ... واااای

- و دوباره امروز تو کتابت عکس پنگوئن دیدی و همش میگفتی آره ..آره  و تلوزیون رو نشون میدادی ، تازه متوجه شدیم که منظورت اون تبلیغ کارتونیه تو پرشین تون هستش که پنگوئنا دارن میرقصن و وسط  آهنگشون همش میگن : آره

- تازگیها وقتی شیطنت میکنی و خودتم میدونی که کار بدی میکنی و جیغ من در میاد ، با یه شیطنت خاصی بهم میخندی سبز

- شیشه آبت همیشه دسته اولا زیاد آب میخوری بعدشم که کلا علاقه داری همه جا و از جمله لباسای تنتو خیس کنی .

عصر پنجشنبه 13 تیر : داری میری تولد دختر خاله ات محیا

تولدت مبارک دختر خاله ناز آیلین (عکس درست و حسابی ندارم)

بستنی خور شدی حسابی

تا میام ازت عکس بگیرم میای که دوربینو ازم بگیری

داری واسه بابایی ادای خنده در میاری

بعدشم واقعا خندت میگیره

وقتی میخوای بخوابی دوست داری تکیه بدی به سینه مامانی و چند روز پیش همونطور که خوابیده بودی و تکیه ات به مامانی بود بازومو گرفتی گذاشتی زیر سرت و بازوی دیگم رو چسبوندی رو لپت و بعد خوابت برد . اصلا از وقتی از شیر گرفته شدی خیلی اخلاقیاتت تغییر کرده مثلا یه مورد دیگه اینکه : تو این یکسال و شیش هفت ماه که از سنت میگذره به یاد ندارم رو بازوهام افقی بغلت کنم و تو خوشت بیاد  حتی دوره نوزادی ات هم خوشت نمی اومد ولی این روزها دوست داری رو بازوهام بگیرمت منم کلی کیف میکنم .

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان بهار
20 تیر 92 12:10
چه جالب دقیقا بهار رو هم از وقتی از شیر گرفتم علاقه خاصی داره که لپشو بچسبونه به بازوهای من !


ای جانم قربون جفتشون
خاله نرگس
22 تیر 92 20:06
فدات بشم عزیزم با اون اداهای خندیدنت. بله که باید مواظب باشیم دیگه حرف زدنم ممنوع می شه یه جورایی.

تولد دختر خاله جونم مبارک.

عزیزم آفرین که اینقده خوب با از شیر گرفتن کنار اومدی. خانوم شدی دیگه عزیزدلم. یه عاللمه از لپای خوشگلت.

وای من عاشق اون عکستم که قهقهه زدی ها.


ممنون از تو نرگس عزیز مهربون بله خاله جون میدونم مامانم اعصاب مصاب درست و حسابی نداره اینه که خانومی میکنم و زیاد اذیتش نمیکنم ماهم شما رو میبوسیم ماهم عااااشق شماییم


مامان آرتین
23 تیر 92 0:23
الهی فدات که اینقدر خانومی و مامان و اصلا اذیت نمیکنی


قربون خاله گلم
ژاله مامان آیدا
5 مرداد 92 16:27
آیلین جون چه عکسای قشنگی دست مامانی درد نکنه.


قربون خاله گل ..آیدا جونمو ببوسین
مامان ماهان نفسی
7 مرداد 92 16:01
فقط تو یک کلام جیگر منیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی