عشق مامان دوباره سلام
سلام عزیز دل من مامانت زرنگ شده و هی پشت هم میآد و پست جدید میذاره. تو پست قبلی یادم رفت بنویسم که چند وقته عاشق آینه شدی وقتی میبرمت دستشویی ومیشورمت موقع برگشتن حتما باید چند دقیقه جلوی آینه حرف بزنی با خودت و بخندی و صورتتو بچسبونی به آینه و کلی از این چیزا ...و گرنه با گریه اعتراضی شدیدت مواجه خواهم شد اینم یادم نره بنویسم که جدیدا خوردن دستات کم شده و در عوض خوردن پا شدیدا رو بورسه دیگه باید پاهاتو لاک نزنم عشقم .
و مورد دیگه هم اینه که شما این روزا مثلا تلاش میکنی بخزی به جلو ولی خیلی برات سخته و نهایت تلاشت اینه که این شکلی میشی
تپلی قلمبه امروز تو وبلاگ یکی از دوستای خوشملت(ساینا گلی) دیدم مامانش موهاشو بسته منم هوس کردم گیسوان کمندتو رو ببندم ...یعنی عروسک منی توووووووو
از قول آیلین : ای باباااااااااااا این دیگه چه جور کتابیه چرا نمیشه خوردششششششش مامان یه کتاب دیگه بیااااااار که قشنگ با آب دهن خیسش کنم و بعدشم عین یه خوراکی خوشمزه نوش جان کنم