آیلین خانم به روایت تصویر در هفته ای که گذشت (:
بازم نصفه شب شد و من وشما ( مادر و دختر) تازه سر حال اومدیم و تو که همش داری واسه خودت آواز می خونی منم که وب گردی میکنم و دارم وبلاگتو بروز رسانی میکنم امروز چند تا لالایی خیلی خوشگل و چند تا آهنگ خیلی بانمک واست دانلود کردم درسته زبون لالاییه رو نمی دونم کجاییه ولی خیلی خیلی قشنگ و با احساسه .. بگذریم می خوام تو هفته ای که گذشت کاراتو بنویسم در واقع کارامونو . از هفته گذشته یعنی چند روز بعد از اتمام ٤ ماهگیت ما هر روز یه کم بهت آب سیب بدون تفاله میدیم که خیلی دوسش داری و با ولع میخوری تازه یه بار هم بابایی با مسئولیت خودش بهت یه کوچولو بستنی داد اینم سندش : تو هم که اینقد ذوق می کردی که نگو .
دخملم ! این روزا همش دوس داری بشینی . تکیه دادنم دوس نداری ها .. فقط می خوای بشینی آخه قربونت برم خیلی زوده برات
این لبخند خفیف رضایت موقعی که بغلت می کنیم هم به لبت میشینه ولی ما زیاد بغلت نمیکنیم که بغغغغلی نشی دیگه جونم واست بگه که حدودا ده روزی میشه موقع شیر خوردن با اون لثه های بی دندونت سینه مامانی رو خیلی محکم میکشی یا اینکه یه حرکتی تو مایه های جویدن انجام میدی که وقتی هم مامانی عکس العمل نشون میده با تعجب و بدون اینکه پلک بزنی به مامانی نیگا می کنی : مگه چی شده ؟ منکه کاری نکردم !!! توی کریرت هم که دیگه مثل قبل ثابت نمیشینی :
ولی هنوز خبری از غلت زدن نیست شاید به خاطر وزنت باشه قلمبه جونم
فقط موقع عوض کردن پوشک زانوهاتو جفت میکنی و به چپ و راست تکون میدی ...
دیگه اینکه یه عروسک داری که خیلی خیلی دوسش داری و کلی باهاش بازی میکنی :
یه روز تو آشپز خونه گذاشته بودم تو کریرت و کارامو انجام میدادم تو هم با عروسکت بازی میکردی که وقتی برگشتم دیدم از بس عروسک بدبختو کشیدی اینور اون ور دستشو از بیخ کندی و در کمال آرامش داری بازیتو میکنی
فعلا هم از روروک زیاد خوشت نمیآد اولش ذوق کردی ولی خیلی زود ازش خسته شدی البته فکر کنم واسه روروک زوده .
عزیز دلم این روزا همش ذهنم در گیر اینه که من چه جوری می خوام تو رو بذارم مهد
خدایا کمکم کن . خیلی سخته .. مطمئنم کلی گریه در پیش رو داریم همش یه ماه و خورده ای مونده .