آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

عکس 25 ماهگی و چند روز قبل و بعد و یلدا !

1392/10/25 15:32
نویسنده : فاطمه
627 بازدید
اشتراک گذاری

 دردونه ما !  25 ماهگی  مبارک ماچ

عشق قشنگم مودممون مشکل پیدا کرده و مجبور شدم از اداره بازم برات بنویسم به خاطر همین خیلی چیزا از مغزم پریده و همچنین تو اداره نمیتونم با اون آرامشی که تو خونه دارم برات از همه چی بگم بنابراین فعلا در مورد موضوع پوشک برات بگم که از همه بیشتر تو ذهنمه : باید بهت بگم که خیلی خیلی خانومی به خدا !  با موضوع از پوشک گرفتنت هم مثل موارد قبلی از جمله از پستونک گرفتنت مثل از شیر گرفتنت مثل تو اتاق و تخت خودت خوابیدن خیلی راحت کنار اومدی و خیلی قشنگ در عرض دو روز و نیم کاملا یاد گرفتی که جیشت رو بگی...آفرین گل قشنگ من تشویق آفرین.. حالا دیگه شبا هم پوشکت نمیکنم فقط مشکلی که داریم موضوع ترس شدید شما از پی پی کردنه که باعث نگه داشتن عمدی توسط شما و درنتیجه یبوست شده که به خاطر دردناک بودن دفع ترس شما رو مضاعف کرده خیلی راهها رو امتحان کردیم ولی هنوز نتیجه نداده امیدوارم بتونیم هر چه زودتر یه راه حل مناسب براش پیدا کنیم

 همون حالتی که قبلا گفتم ! به خاطر ترس از پی پی و نگه داشتنش دچار یبوست شدی و بعد از مراجعات مکرر به دستشویی و اینکه حتی تو پوشک هم اینکار رو دیگه میترسی انجام بدی آخرش دقیقه نود که دیگه اصلا نمیتونستی نگرش داری تو شرتت خرابکاری کردی و ناراحتی و اینم بگم ما اصلا و ابدا دعوات نکرده بودیم خودت عذاب وجدان گرفته بودی زبان

 عکس همینجوری از گردالوی خودم تو همون روز

 

 چند روز قبل از 25 ماهگی ودر حال به هم ریختن خونه که عاشقشی

 دیگه جوراب و شلوار و شرت و کلاه جزو کارایی هستن که کسی جرات نمیکنه بهش دست بزنه حتما باید خودت بپوشی و خودت دربیاری ولی فعلا بلوز و پیراهن و بعضی لباسا رو چون خودت نمیتونی بپوشی اجازه میدی ما بپوشونیم

این عکس مال حدود یه ماه پیشه که تب ویروسی گرفته بودی و پدر هر سه مون دراومد تا خوب شدی بعد از کلی تب 40 درجه

 شب یلدای امسال و جشن سه نفره خودمون

 

فیگورایی که بابایی بهت میداد و هی ازت عکس میگرفت شما هم که کیف میکردی

 

 یک روز بعد از اتمام 25 ماهگی و شما داری به بابایی در شستن آشپزخونه کمک میکنی من مرده اون شرت آموزشیتم

 همون روز

بازم دوربین و بابایی و از اون فیگورا و شما که دیگه حس سوپراستاری شدید و فرش قرمز و ...اینا بهت دست داده ..الهی من فدای پرنسسم بشم ، عاشق این شلوار لی هستی و چون برات کوچیک شده من گذاشتمش کنار ولی شما هر موقع ببینیش حتما تنت میکنی

 و بالاخره اینم حلما خانم ! دوست خوشگل خوردنی ات که یک ماه و نیمه پا به دنیا گذاشته و همسایه مونه قراراه که باهم همبازی بشین ایشالا

 

پسندها (1)

نظرات (3)

شقایق(مامان ارشان)
6 بهمن 92 10:23
$$$$$$$$_________$$$$$$$ $$$____$$$$______$$__$$$$ $$______$$$$____$$____$$$ $$_______$$$$__$$$____$$$ $$________$$$$_$$$____$$$ $$_________$$$$$$____$$$$ $$$________$$$$$$____$$$_____$$$$ $$$_________$$$$$___$$$$____$$$$$ _$$$________$$$$$__$$$$____$$$$ _$$$$________$$$$_$$$$____$$$$ __$$$$_______$$$$_$$$____$$$ __$$$$$______$$$$$$_____$ ____$$$$$$____$$$$$____$$$ ________.$$$$$$$$_____$$$$$ _________$$$$$._$$$$$$$$$$$$$$$$ _______s$$$$$$$____$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$________$$$$$$$ __$$$$___$$$$$______$$$$_$$$$ _$$_______$$$$_____$$$_____$$$ $$_______$$$$_$ $$______$$$$___$ $$$___$$$$$___$$ $$$$$$$$$$____$$___(▒)(▒) $$$$$$$$$____$$$_(▒)(█)(▒) _$$$$$$_____$$$_____(▒)(▒) __________$$$$ _________$$$$$__(▒)(▒) ________$$$$$_(▒)(█)(▒) _______$$$$$____(▒)(▒) _______$$$ ______$$$_(▒)(▒) _____$$_(▒)(█)(▒) ____$$____(▒)(▒) ___$ __$$___(▒)(▒) _$$$_(▒)(█)(▒) _$$____(▒)(▒) _$$ $$ __(▒)(▒) $$_(▒)(█)(▒) $$__(▒) (▒) $$ _$ _$$___(▒) (▒) __$$_(▒)(█)(▒) دلم براتون تنگ شده بود
فاطمه
پاسخ
ما نیز همچنین ارشان خان چطورن ؟
ayhan
21 بهمن 92 19:39
سلام عزیز همشهریم منیم بیزده باش وورون ... سلام عزیزم یاشاسین ، قربان سنه .... چشم حتما
خاله نرگس
8 اسفند 92 0:59
عزیزم چه خانوم عشوه گری شدی شما عاشق اون اداهاتم ارادتمندیم