توت فرنگی شیرینم 34 ماهه شدی
دلبندم ! هر چند به خاطر مشغله زیاد چیز زیادی تو ذهنم نیس ولی اومدم بگم که این روزا و هفته ها دارن چه جوری میگذرن امیدوارم یه روز بشینی و بخونی که تو 34 ماهگی :
- بیشترین و مهمترین حرفت اینه که : من بزرگ شدم ، مامان با من مثل نی نی ها صحبت نکن ، دارم از پله ها میام پایین مواظب من نباش و برو عقب تا من خودم بیام پایین و ... خیلی خیلی هم جدی هستی رو حرفت و شوخی نداری و اگه کسی بزرگ بودنتو زیر سوال ببره خیلی ناراحت میشی.
- تو مهد کودک رسما توت فرنگی صدات میکنن حتی بعضی از بچه ها اسم خودتو نمیدونن ..منو که میبینن میگن مامان توت فرنگی اومد تازه بعضا به مامان یا بابای خودشون معرفی میکنن :این مامان توت فرنگیه ...خلاصه کلی معروف شدی
- یه عادت بد : خوردن انگشت و ناخن ...واااای ی ی خیلی راهها رو امتحان کردم خیلی وقتا هم شده که از کوره در رفتم و سرت داد زدم متاسفانه متاسفانه ولی بهترین راه که اعصاب فولادین هم میخواد همونه که حواستو پرت یه چیز دیگه بکنم ...یه ذرررره تاثیر داشته
- تازه چند تا کلمه نه چندان خوب هم یاد گرفته بودی که خدا رو شکر تقریبا یادت رفتن تا حالا کلن سه چهار بار بیشتر استفاده نکردی اونم انگار به نظرت امتحانش جالب می اومد ولی نمیدونی ما چقدر نارحت میشدیم دختر مودب و گلمون که همیشه مودبانه حرف میزنه یهو از این کلمات به زبون بیاره
- حافظه ات عاالیه ، تا یه شعر جدید تو مهد شروع میکنین سریع یاد میگیری و تو خونه واسه ما میخونی بعضی کلمه ها رو هم خیلی بامزه میگی که فقط شبیه کلمه اصلیه ، مثلا : سر زد از ففق مهر خاوران
- راستی برای اولین بار موهاتو کوتاه کردیم ، تو آرایشگاه عین خانوما نشسته بودی ، موی کوتاه هم خیلی بهت میاد ولی من مدل موی بلندت رو خیلی بیشتر دوس دارم ...دیگه موهاتو کوتاه نمیکنم
10 مهر 34 امین ماهگردت داشتیم میرفتیم بیرون شام بخوریم همراه با مامان گل خودم
همون شب پدر و دختر در حال تحویل گرفتن هم !